خانه > اخبار و دیدار خانواده شهید غریب : دیدار با خانواده شهید غریب اقبال سعیدی

دیدار با خانواده شهید غریب اقبال سعیدی

محمدجواد زمردیان دبیر کنگره ملی شهدای غریب که برای شرکت در نشست ستاد استانی این کنگره به استان کردستان سفر کرده بود، در منزل شهید اقبال سعیدی حضور یافت و از مادر این شهید غریب تجلیل و قدردانی کرد.

مادر شهید:

هر وقت روحيه‌ بالای اقبال و صبر و ايمانش را مي‌ديدم، خدا را به خاطر داشتن چنين پسري شكر مي‌كردم.

شهیدان اقبال سعیدی، احمد کلاطیبه، هوشنگ کوشکی، محمدصالح احمدی، سیدتوفیق حسینی، محمود احمدی، سیدعطاالله حسینی، اسعد رضایی، فرهاد عباسی و شکور غریبی 10 شهید سیرانبند بانه هستند توسط عوامل ضدانقلاب در این مکان به شهادت رسیدند.

33 نفر 9 ماه در زندان روستای «توریور» شدیدترین شکنجه‌ها را متحمل شدند و بعد از اینکه سنندج از لوث ضدانقلاب پاکسازی شد و آنها احساس خطر کردند، تصمیم گرفتند اسرا را به زندان «دوله‌تو» در جنگل‌های آلوتان در آذربایجان غربی اتقال دهند.

مسیر توریور به بانه و از آنجا حدود 270 کیلومتر مسیر سخت و صعب‌العبور و کوهستانی بود که ضدانقلاب اسرای روزه‌دار را با پای پیاده به سمت مقصد عبور دادند و حتی در مسیر هم مردم روستاها را مجبور می‌کردند که به آنها سنگ بزنند به جرم اینکه با نظام همکاری می‌کردند اما مردم با دیدن چنین خشونتی نه تنها این کار را انجام نمی‌دادند بلکه هر روز بیشتر از ضدانقلاب نفرت پیدا می‌کردند.

بنا به گفته مردم روستای بلیکه، دو نفر از اسرا که بعدها معلوم شد از نیروهای شهربانی بودند، از دره سقوط می‌کنند و به شهادت می‌رسند. 31 اسیر باقی‌مانده از مسیر تپه سیرانبند به روستای بلیکه می‌برند و قاضی گروهک دموکرات در روستای بلیکه حکم اعدام این اسرا را صادر می‌کند اما اعضای گروهک ضدانقلاب تصمیم می‌گیرند در ازای پول زیاد اسرا را به رژیم بعث تحویل دهند.

دموکرات به زور گوسفندی از چوپان روستا می‌گیرد و در کنار چشمه سیرانبند می‌نشینند، چوپان در بازگشت امام جماعت و مردم را از قضیه مطلع می‌کند و ماموستا محمدامین و تعدادی از افراد مسن روستا به محل می‌روند و می‌بینند که اسرا را با زنجیر بسته‌اند و از فرط تشنگی و گرسنگی در حال مرگ هستند.

حاجی محمدامین نقل کرده بود، دیدم که لب‌های یکی از اسرا خشک شده و ترک برداشته، خواستم از چشمه به او آب بدهم که گفت، روزه است.

ضد انقلاب تهدید کرد اگر به روستا برنگردند آنها را هم به عنوان اسیر با خود می‌برند چون نمی‌توانستند با آنها درگیر شوند.

ماموستا نقل کرده بود، شب به ناگاه صدای رگبار ‌آمد و ما نگران وضعیت اسرا بودم؛ اما تاریکی شب و بیم اینکه ضدانقلاب به روستا حمله کند تا روشن شدن هوا صبر کردیم، هوا که روشن شد خبردار شدیم ضدانقلاب 10 نفر از اسرا را تیرباران کرده بودند که ماموستا محمدامین و مردم روستا شهدا را در همان محل دفن می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید