خانه > دسته‌بندی نشده : مرثیه غربت مضاعف شهید غریب اسارت

مرثیه غربت مضاعف شهید غریب اسارت

Untitled 4203

وقتی انسانیت جای خود رابه سبعیت می دهدحاصلش می شود توحش موجوداتی انسان نما بنام بعثیون که برای رسیدن به مقاصد پلیدشان حتی از به اسارت گرفتن چوپانی که توانی برای جنگیدن و زبانی برای حرف زدن ندارد نیز ابایی ندارند. در ظاهر معصوم او نواقصی مشهود بود که در همان نگاه اول می شد فهمید او هیچ شباهتی به یک رزمنده ندارد.

کمر خمیده، ناتوانی در صحبت، و ریزش مداوم آب دهان و برخی علائم و نشانه های دیگر ثابت می کرد او بنده ای از بندگان خداست که مستوجب ترحم و توجه می باشد نه اسارت و شکنجه. اما دشمن بعثی که بهره ای از اخلاق و انسانیت نبرده بود چنگال اسارتش را بر اندام این بنده خدا پهن کرد تا به زعم خود بتواند از قبال او امتیازی بگیرد. او را با سایر اسرا به اردوگاه بردند، نه تاب تحمل شکنجه ها را داشت و نه زبانی که بتواند از کسی کمک بگیرد و از خود دفاع کند.

اسارت هر روز او را نحیف تر و ضعیف تر می ساخت تا جایی که دیگر هیچ رمقی برای مقاومت برایش باقی نگذاشت و در اوج مظلومیت و مهجوریت شربت شهادت نوشید در حالیکه او را نشناخت. آزاده سرافراز علیرضا کتابدار این خاطره را در اجتماع عزاداران حسینیه شهدای غریب اسارت مشهد روایت کرد، خاطره ای که شنیدنش نفسها را درسینه حبس و قلب هرانسان آزاده ای را به درد می آورد.

آزاده گرامی محمد حسن گندمکار او را شهیدخدایار کاوری از ایلام معرفی نمود. برای این شهید عزیز و همه شهدای غریب اسارت علو درجات و همجواری با اولیاء الهی رامسئلت داریم.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید